18
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ
چقدر تو این روزای محرم آدم دلش میگیره....
روبروی خونه ما یه مسجد بزرگه و همین باعث میشه بیشتر صدای عزاداری ها تو خونمون باشه....
دیروز صبح یکم با مامان حرف زدیم و بعدش خودم تو خلوتم فکر میکردم که اگه حتی بدترین دعواها رو با جانان تو خونمون داشته باشیم هیچوقت نباید بذارم مامان و بابام از این قضیه خبردار شن! چون ما خودمون 2 ساعت بعد یادمون میره دعوا کردیم ولی اونا تا همیشه تو ذهنشون میمونه و واسش غصه میخورن...
امروز شروع هفته خوبی بود...
صبح رفتم آزمایش خون! واسه یه چک آپ کامل
بعد هم نشستم پشت لپ تاپ و یه مقاله خوندم! طبق برنامه ریزی پیش رفتم و این عاااااالیه!
حتما حتما تا آخر این هفته به یه جاهای امیدوار کننده ای میرسونمش.... ایشالاااااا
۹۴/۰۷/۲۵