27
دو روز از آذر گذشت و من هنوز هیییییچ کاری واسه پایان نامه نکردم!!!!
دیگه واقعا استرسی شدم و نمیدونم باید چیکار کنم...
دوس دارم دوباره روزمره نویسی رو شروع کنم! حالا تا ببینم چی میشه...
دیروز من ساعت 5 رفتم آرایشگاه و ساعت 6 جانان اومد دنبالم! مجبور شد پشت در آرایشگاه منتظرم بمونه تا کارم تموم شه...
بعد از اون یه لیست داشتیم از کارامون که دونه دونه انجام دادیم!
خیاطی واسه پرو شلواراش
خریدن پارچه کت شلوار
خریدن ژاکت
و.....
آخر از همه هم رفتیم یه مغازه که من از اینستا پیدا کرده بودم و لباس خریدیم! البته واسه پوشیدن تو خونه ی عشق :-)
بعدم برگر خریدیم و تو ماشین خوردیم... با اینکه دیشب خیلی سرد بود ولی خیلی شب خوبی بود... بهم خوش گذشت
خرید رفتن دوتایی لذت بخشه :-)
امروزم کلا با نی نی کوچولو بودم :-* خواهرزادم خیلی بانمکه ولی زشته :-)))))) دو ماهشه فقط! خیلی کوچولوئه...
شاید بزرگتر شه خوشگل تر شه :-))
خدایا کمکم کن که پایان نامه زودتر جمع و جور شه