28
دیشب بدجوری دلم شکست...
من اون شب که با خواهرم دعوام شد بهش زنگ زدم و باهم رفتیم بیرون!
خیلی اصرار کرد که بهش بگم چی شده ولی من نگفتم! وقتی دیدم حساس شده بهش گفتم
آخر شب تشکر کرد که باهاش دردودل کردم و خودمم راضی بودم چون احساس کردم بهش نزدیک تر شدم...
حدود 1 هفته از این ماجراها گذشت تا دیشب...
زنگ زد و داشتیم حرف میزدیم! من یکم بی حوصله بودم... یهویی وسط حرفاش گفت: "چته؟ باز با کی دعوا کردی؟"
من وا رفتم.... یهو بی حس شدم...!!! رسما دردودل منو چوب کرد و کوبید تو سرم!
این مرد تا چند وقت دیگه قراره بشه همسر رسمی من!
این اولین بار بود که من باهاش دردودل کرده بودم! حالا چطوری میتونم بازم بهش اعتماد کنم؟
چطوری تیکه تیکه شدن قلبم رو میتونم ببخشم؟
بعدش کلی عذرخواهی کرد و گفت نمیدونه چطوری این حرف از دهنش پریده و این چیزا....
من گفتم اصلا نیازی به عذرخواهی نیست! فقط بهم گفتی که دیگه باهات دردودل نکنم!
تمام امروز اعصابم خورد بود... نمیدونم چطوری میتونم آروم شم....
امروز چند بار زنگ زد و من تا جایی که میشد سرد بودم باهاش...
این بار نه.... این بار کوتاه نمیام.... چون اگه همچین حرفی رو ببخشم بعدا تو زندگی رسما هیچ ارزشی نخواهم داشت...
باااااااید بفهمه و به غلط کردن بیافته....