You are my once upon a time

خاطرات من و جانان

You are my once upon a time

خاطرات من و جانان

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۵/۲۷
    55
  • ۹۶/۰۲/۲۸
    54
  • ۹۶/۰۲/۲۶
    53
  • ۹۶/۰۲/۱۶
    52
  • ۹۶/۰۲/۱۵
    51
  • ۹۶/۰۲/۰۲
    50
  • ۹۶/۰۱/۲۷
    49
  • ۹۶/۰۱/۲۴
    48
  • ۹۶/۰۱/۲۱
    47
  • ۹۶/۰۱/۱۹
    46

29

جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ

هرچقدر که سه شنبه و چهارشنبه روزای بدی بودن ولی پنج شنبه عاااااالی بود....


چهارشنبه شب با جانان قرار گذاشتیم که فرداش حرف بزنیم!

من ساعت 4 دانشگاه با خالقی قرار داشتم واسه پایان نامه که اونم خداروشکر به یه جاهایی رسید و خیلی خوشحالم کرد!

ساعت 6 جانان اومد دانشگاه دنبالم و رفتیم چند تا مغازه که من از اینستا پیدا کرده بودم و من یه تونیک بافت خریدم!

خیلی رفتارش خوب بود و هرچی گفتم نه نگفت!

بعد رفتیم کافی شاپ محبوبمون! برگ!

حرف زدیم و به شددددت پشیمون و ناراحت بود.... به غلط کردن افتاده بود ;-)


نکته دیگه این بود که فکر کرده بود من بابت بحثمون در مورد شام عروسی باهاش سردم و این باعث شده بود خیلیییی دلخور باشه...

کلی بابت فکرامون خندمون گرفت :-)))))


خلاصه آشتی شدیم و کلی هم خوش و خرم :-)))))))


خدایا کمکمون کن این روزهای خوب واسمون بیشتر و بیشتر شه :-*



۹۴/۰۹/۰۶
نسیم